برخی از غیرمقلدان با استناد به نقل هایی از حافظ ابن عبدالبر و دیگران، مدعی شده اند که اجماع امت اسلامی بر این است که *ایمان مرکب از قول و عمل است* و ایمان با طاعت زیاد و با معصیت کم می گردد.
این ادعا در حالی مطرح می شود که خود ابن عبدالبر و دیگر ناقلان، به روشنی استثنای مذهب امام اعظم ابوحنیفه و اصحاب او را نیز ذکر کردهاند. امام ابوحنیفه رح و دیگر علمای عظام ، قائل به تعریفی متفاوت از ایمان اند: *ایمان را تنها تصدیق قلبی و اقرار زبانی میدانند* و عمل را در حقیقت ایمان داخل نمی دانند، هرچند آن را لازمۀ طبیعی ایمان و نشانۀ صدق آن می شمارند.
ابطال ادعای اجماع غیرمقلدان در تعریف ایمان و دخالت عمل در آنیکی از روش های شایع غیرمقلدان، استناد ناصحیح به نقل هایی از متقدمان برای اثبات دیدگاه خود و فریب مخاطب ناآگاه است.
در موضوع تعریف ایمان نیز، این جماعت با استناد به نقل هایی از حافظ ابن عبدالبر و دیگران، ادعای اجماع کردهاند که ایمان مرکب از قول و عمل است و با طاعت افزایش و با معصیت کاهش می یابد.
اما این ادعا در حالی مطرح می شود که *خود منابعی که به آنها استناد می کنند، به صراحت وجود اختلاف در این مسأله را نقل کردهاند*.
❖ *قاعده اصولی در بطلان اجماع موهوم* علماى اصول به صراحت فرمودهاند:*«إذا شاع الخلاف فلا يصح دعوى الإجماع»* یعنی: *وقتی اختلاف در مسئلهای شایع و مشهور باشد، ادعای اجماع در آن باطل است.*و این قاعده دقیقاً در مسئله حاضر صادق است. اختلاف در اینکه «آیا عمل جزء ایمان است یا نه؟» نه تنها وجود دارد، بلکه از *اختلافات مشهور و مستقر* بین متکلمان، اصولیین، و محدثان اهل سنت بوده که در کتب کلامی و فقهی بارها به آن تصریح شده است.
❖ نقل حافظ ابن عبدالبر و پاسخ آنغیرمقلدان به عبارت از حافظ ابن عبدالبر استناد میکنند: عبارت ایشان بیانگر *ادعای اجماع* نزد گروهی از اهل فقه و حدیث در تعریف ایمان به «قول و عمل» است، اما مهم ترین نکته در پایان جمله آمده است: «إِلَّا مَا ذُكِرَ عَنْ أَبِي حَنِيفَةَ وَأَصْحَابِهِ. یعنی: *به جز آنچه از امام ابوحنیفه و یارانش نقل شده است.*
در *نتیجه* ؛ *نقض اجماع با ذکر مخالفت ابوحنیفه رح:* وقتی حافظ ابن عبدالبر خودش تصریح می کند که ابوحنیفه و اصحابش این تعریف را قبول ندارند، دیگر *اجماع* محقق نیست، چون *وجود حتی یک مخالفِ معروف و برجسته، اجماع را باطل میکند*. *امام ابوحنیفه رح از بزرگ ترین فقهای اهل سنت است و نمی توان نظر او و اصحابش را نادیده گرفت.*
*ابن عبدالبر ناقل قول است، نه قاضی نهایی:* ابن عبدالبر گرچه حافظ و فقیهی بزرگ است، اما در اینجا *نقلش از اجماع با استثنای بزرگ همراه است*؛ بنابراین قول او در اینجا حجت تمام نیست، بهویژه وقتی که خودِ او به *خروج ابوحنیفه از آن “اجماع”* تصریح کرده است. *قول امام ابوحنیفه در مصادر معتبر:* در «الفقه الأکبر» و شرح های آن به روشنی آمده: *«الإيمان هو الإقرار والتصديق، لا يزيد ولا ينقص»* و او عمل را جزء ماهیت ایمان نمی داند بلکه آن را از *لوازم و ثمرات ایمان* میشمرد.
قول امام شافعی و دیگران نیز دال بر مراتب ایمان است، نه تغییر. حقیقت این است که: امام شافعی نیز ایمان را دارای اصل و فرع میداند. اصل ایمان بدون عمل باقی می ماند، ولی ترک عمل موجب *فسق* است، نه کفر. این دقیقاً همان تفکیکی است که *امام ابوحنیفه و ماتریدیان* قائلاند.
در *نتیجه:* ادعای اجماع در این زمینه *باطل است*؛ زیرا مخالفت *یک مجتهد عظیم القدر مانند ابوحنیفه رح* که مذهب فقهی و کلامیِ مستقلی دارد، *مانع تحقق اجماع* می شود. لذا استناد غیرمقلدان به این گونه نقل ها، یا از *جهل به علم اصول فقه* است یا *تحریف در نقل حقیقت علمی*.
پاسخ به ادعای نقل اجماع از امام بغوی رح ؛ ادعای غیرمقلدان مبنی بر «اجماع صحابه و تابعین و علمای اهلسنت» در این مسئله، با استناد به سخن امام بغوی، از اساس *ادعایی نادرست و خلاف واقع* است.اولا: *امام بغوی رح برای ما محترم است، اما معصوم نیست* و نقل او از اجماع، وقتی با *نصوص صریح تاریخی و علمی* در تضاد باشد، *مقبول و مستند نیست*. این ادعا از سوی امام بغوی، نه فقط ضعیف، بلکه *بی اطلاعی او از اختلافات مشهور در این موضوع را نشان می دهد*.ثانیاً: *ادعای اتفاق و اتحاد میان صحابه و تابعین*، زمانی ارزش علمی دارد که *خلافِ آن در تاریخ وجود نداشته باشد*. حال آنکه *امام اعظم ابوحنیفه رح* که خود *از تابعین* و *از پیشوایان اهل سنت* است، به صراحت قائل به این نیست که عمل جزو ایمان است و همینطور صدها تن از متکلمان، اصولیان و فقیهان بزرگ نیز همین دیدگاه را پذیرفتهاند.ثالثاً: ادعای امام بغوی در تعارض آشکار است با اقوال سایر علمای اهل سنت، حتی همانطور که در کلام حافظ ابن عبدالبر دیدیم، او نیز *خلاف امام ابوحنیفه و یارانش را صراحتاً نقل میکند* و این یعنی هیچ اجماعی وجود نداشته است و طبق اصل اصولی: *”إذا شاع الخلاف بطل الإجماع”* یعنی: *وقتی که اختلاف میان علما شایع و شناخته شده باشد، دیگر ادعای اجماع باطل است.*
*پاسخ به ادعای اجماع از امام ابوحاتم درباره ایمان و عمل:*ابی حاتم نظر خود و برخی علما را نقل کرده است، اما هرگز ادعای اجماع نکرده است. او اسامی چند تن از علما را ذکر میکند که ایمان را قول و عمل میدانند، اما این به معنای اتفاق همه علما نیست. لذا نمی توان از نقل ابو حاتم برای اثبات اجماع یا رد اختلاف استفاده کرد.
نقل قول محمد بن حسین (ابوبکر الاجری الشافعی)در این نقل آمده که علمای مسلمان اتفاق دارند که ایمان تصدیق قلبی، اقرار زبانی و عمل جوارح است و هیچکدام بدون دیگری کافی نیست.
*پاسخ:* این نقل بیانگر دیدگاه برخی علمای شافعی است که به تعامل سه جزء اشاره دارند ولی این نیز به معنای هم وزنی قطعی میان آنها نیست ، بلکه اعمال را در مقام ظهور ایمان میدانند. این سخن نیز با نظر امام اعظم ابوحنیفه رح در تضاد نیست؛ چرا که ابوحنیفه رح عمل را ملازم و نشانه ایمان میداند ولی ذات ایمان را در قلب و اقرار میشناسد.
*نتیجهگیری کلی:*اولا؛, ادعای غیرمقلدان درباره «اجماع مطلق» بر اینکه ایمان صرفاً قول و عمل است و عمل جزئی جدا نشدنی از ایمان است، نادرست و تحریف شده است. علمای بزرگ اهل سنت، از جمله امام اعظم ابوحنیفه، امام مالک، امام شافعی و امام احمد بن حنبل، اختلافات ظریفی در تعریف ایمان و نقش عمل قائل اند که نمیتوان آن را با یک نگاه ساده انگارانه و بدون توجه به تفاصیل کلامی، نادیده گرفت. ثانیا؛ اقوال غیرمقلدان، اگرچه بخش هایی از حقیقت را بیان میکند، اما ناقص، بدون درک دقیق متن ها و گاهی خارج از بستر اصلی نقل شده است. ثالثا؛ استفاده نادرست و گزینشی از متون و نسبت دادن نظر غلط به بزرگان اهل سنت، بیشتر موجب سردرگمی و تحریف حقیقت میشود تا اثبات ادعای خود. در نهایت، عدم درک درست از مراتب ایمان و اختلافات فقهی و کلامی میان بزرگان اهل سنت، مهم ترین دلیل اختلاف میان دیدگاههای غیرمقلدان و مقلدان است.
نتیجهگیری نهایی در رد ادعای اجماع غیرمقلدان درباره ایمان و عمللازم است غیرمقلدانِ نوظهور، پیش از ورود به عرصهی مناظره های علمی و ادعاهایی چون “اجماع”، ابتدا *مطالعهای عمیق، منصفانه و روشنگرانه* در منابع اصیل اهل سنت، شامل کتب حدیث، فقه و کلام، انجام دهند و با اقوال و اختلاف نظرهای *تمامی مذاهب معتبر اهل سنت* آشنا شوند؛ نه اینکه با برداشتهای سطحی و ناپخته، واقعیت های تاریخی را تحریف کرده و از کلمات بزرگان سوءاستفاده نمایند.
منشأ اصلی اختلاف:بحث «زیادت و نقصان ایمان» در شکل امروزی اش، یک بحث متأخر عقلی است و در زمان سلف اولیه با این صورت مطرح نبوده است. آنچه در آن دوران محل اختلاف بود، *خود تعریف و ماهیت ایمان* بود: آیا ایمان شامل عمل است یا فقط تصدیق قلبی؟ ترک عمل، موجب فسق است یا خروج از ایمان؟
ریشه اصلی اختلاف:تمام اختلافات بعدی درباره زیاد و کم شدن ایمان، *به اختلاف در تعریف ایمان برمی گردد*:.اگر کسی عمل را جزء ایمان بداند (چنانکه بسیاری از محدثان میگویند)، طبعاً ایمان در نظر او زیاد و کم می شود. ولی اگر ایمان را تصدیق قلبی و اقرار زبانی بداند (چنانکه امام ابوحنیفه و ودیگر علما میگویند)، ایمان *ثابت* است و تغییر نمی کند، بلکه *آثار و تجلیات ایمان* در رفتار، زیاد یا کم میشود. دقت در سخن سلف: بسیاری از سلف، جملهی معروف *«الإيمان يزيد بالطاعة، وينقص بالمعصية»* را می گفتند؛ اما مرادشان افزایش و کاهش *قوت و تأثیر ایمان در قلب* بود، نه تغییر حقیقت ایمان بعنوان یک واقعیت وجودی. و این دقیقاً همان تفسیری است که احناف و متکلمان اهل سنت برگزیدهاند.
هشدار به غیرمقلدان:شما که *شعار بازگشت به قرآن و حدیث* را سر می دهید، چگونه به خود اجازه می دهید در مسئلهای که *به ظاهر اختلاف علما در آن قطعی، فراگیر و قدیمی است*، ادعای اجماع کنید؟! آیا جز جهل، تعصب و تحریف میتواند منبع چنین جرأتی باشد؟اگر به راستی پیرو سنت هستید، به سلف واقعی احترام بگذارید و در اختلافات میان اهل سنت، *کاسه داغ تر از آش نشوید.**ما بر اشخاص تعصب نداریم؛ معیار ما تحقیق، انصاف و وفای به امانت علمی است.* و در این مسأله، به وضوح روشن است که *ادعای اجماع از سوی شما نه تنها نادرست، بلکه در تضاد با واقعیات مسلّم تاریخی است.*
*سؤال الزامآور برای مدعیان بی مذهب:*شما که خودتان صراحتاً از اجماع اهل سنت خارج شدهاید، نه به مذاهب چهارگانه اعتقاد دارید، نه فقه و اصول فقه را می پذیرید، نه علمای سلف را مرجع میدانید، و نه مبانی اجماع را در اصول دین قبول دارید… *پس حال که نه به مبنا اعتقاد دارید، نه به صاحبان اجماع پایبندید، با چه حقی از “اجماع اهل سنت” دم می زنید؟!*آیا کسی که خودش بیرون از دایره اهل سنت ایستاده، حق دارد از داخل این دایره برای دیگران “اجماع” بتراشد؟!
پیشنهاد ما به شما: ابتدا با صداقت روشن کنید که اصولاً اجماع را بعنوان یکی از مصادر شرعی قبول دارید یا نه؟ اگر قبول دارید، لازم است ابتدا به یکی از مذاهب فقهی و کلامی معتبر بپیوندید.
و اگر قبول ندارید، حق ندارید از مفهومی که خودتان زیر پا گذاشتهاید، بعنوان ابزار جدل سوء استفاده کنید.
کتبه؛ خالد حنفی