از ابتدای فعالیت تا ماه نوامبر سال ۲۰۲۳ مصادف با ماه جمادی الاول سال ۱۴۴۵ بر حسب تقویم قمری صد سال از فعالیت نهضت جماعت دعوت و تبلیغ کامل میشود لذا در این خصوص از آغاز فعالیت نهضت جماعت دعوت و تبلیغ تاکنون معلوماتی خدمت خوانندگان عزیز ارائه میگردد.بنیانگذار نهضت جهانی دعوت و تبلیغ مولانا الیاس کاندهلوی رحمهالله بنیانگذار جماعت دعوتوتبلیغ فرزند مولانا محمداسماعیل در سال ۱۸۸۶ میلادی در روستای کاندهله شهرستان مظفرنگر هند متولد شدند.ایشان در خانوادهایی بسیار، متقی، دیندار و پرهیزگار چشم به جهان گشودند.پدر بزرگوارش مولانا محمداسماعیل رحمهالله همیشه برای نوشانیدن آب به کارگران در جادهها و خیابانها میرفت و منتظر میماند تا وقتی که کارگران از کارشان برمیگشتند به آنها آب مینوشانید و به مسجد میرفت و بخاطر توفیق خدمتی که نصیبش شده بود دو رکعت نماز میخواند. یک روز ایشان با چند نفر از کارگران میوات (نام منطقهای در هند) که دنبال کار بودند ملاقات کردند و از آنها پرسیدند درآمد یک روز کارگری شما چقدر است؟ هر چقدر که درآمد شما باشد من میدهم بشرطی که با من بیایید تا به شما کلمه طیبه و نماز را یاد بدهم آنها راضی شدند بعد از این واقعه ده نفر از این جوانان میواتی همیشه همراه مولانا بودند و ایشان مسجد بنگلهوالا را به عنوان مدرسه دینی انتخاب کرده و فعالیت دینی را آغاز نمودند.تمام خانواده مولانا الیاس رحمهالله بسیار متقی و پرهیزگار بودند. برادرش مولانا محمد رحمهالله قبل از وفاتش تا شانزده سال نماز تهجدش قضا نشده بود و درحالی که مشغول نماز وتر بود در حالت سجده به دیدار محبوب ابدیاش شتافت. مادر مولانا الیاس بیبی صفیه رحمها الله هر روز پنج هزار مرتبه درود، پنج هزار مرتبه اسم ذات الله جلجلاله، پنج هزار مرتبه بسماللهالرحمنالرحیم، هزار مرتبه حسبناالله و نعم الوکیل، هزار مرتبه منزل و دیگر اذکار و اوراد روزانه پایبند بودند. در ماه مبارک رمضان نیز علاوه بر اینکه روزانه یک بار قرآن کریم را ختم میکرد ده جزء دیگر هم تلاوت میکرد به همین خاطر در ماه مبارک رمضان چهل ختم مینمودند. خود مولانا الیاس نیز بسیار متقی و پرهیزگار بودند گفته میشود که در اکثر اوقات چندین ساعت در تنهایی مشغول ذکر الهی بودند وقتی که به نظامالدین میآمدند بعضی وقتها در دروازه «عربسره» تا چندین ساعت قیام مینمودند و در جایی که عبادتگاه ولی کامل حضرت نظامالدین اولیاء بود به عبادت مشغول میشدند. تاریخ نهضت جماعت تبلیغدر تاریخ ۸ فوریه سال 1918 زمانیکه مولانا الیاس رحمهالله 32 سال سن داشت در مسجد بنگلهوالا خدمت را شروع نمود و در یک اتاق کوچکی که کنار مسجد بود سکنی گزید. در آن زمان فقط یک مسجد کوچکی بود که کنار آن یک اتاق کوچکی قرار داشت و آن مملو از درخت بود و در این اتاق شیر آب هم وجود نداشت بلکه آب را از جایی دیگر میآوردند. در این مسجد فقط چهار الی پنج نفر برای نماز میآمدند که همه شاگرد مولانا شدند. ایشان بیشتر اوقاتش به ذکر و اوراد مشغول بودند. در مدرسه غذا طوری کم بود که گاهی اوقات چندین روز را با گرسنگی سپری مینمود ولی ایشان همه مشکلات را با خوشی تحمل نمودند و از غربت و فقر متاثر نشدند چون که آن چیزی که ایشان را پریشان کرده بود امکان خوشحالی در آن وجود داشت.آغاز دعوت و نقل و حرکت جماعتها در سال 1920 وقتی که ایشان جهالت و بی دینی عمومی مسلمانان را مشاهده کردند غمگین شدند. یک مرتبه در دارالعوم طلبهای خدمت ایشان حاضر کرده شد که این طلبه در میوات در مکتبی تعلیم قرآن مجید را تکمیل نموده هست مولانا وقتی که ظاهر بدون محاسن این طلبه را مشاهده کردند بسیار متحیر شدند.در تاریخ 29 آوریل سال 1926 مولانا الیاس رحمهالله در چهل سالگی با علما کرام به سفر مبارک حج مشرف شدند بعد از اتمام مراسم حج وقتی همراهان مولانا خواستند به هندوستان برگردند ایشان قدری غمگین و پریشان شدند چون مشتاق بود که بیشتر در مدینةالرسول قیام کند. یک شب در شهر مدینه منوره در مسجد نبوی خوابیدند در خواب پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوسلم را زیارت نمودند و آن حضرت به ایشان گفتند به هندوستان برگرد چون خداوند متعال از تو کار دین را میگیرد و قبول میکند. شیخ الحدیث مولانا محمدزکریا رحمهالله میفرماید تمام همراهان ایشان از سفر حج برگشتند ولی دل مولانا اجازه نمیداد که برگردد پس اضطراب قلبی خود را با یکی از بزرگان درمیان گذاشت آن بزرگ فرمودند که به تو گفته نشده که تو در هندوستان کار دین را انجام میدهی بلکه گفته شده کار دین از تو گرفته میشود. وقتی که مولانا سخنان این بزرگ را شنید پس قلبش مطمئن شد و به هندوستان برگشت و نزد مفتی اعظم هند مفتی کفایتالله دهلوی رفت و درمورد کار دعوت و تبلیغ از ایشان استفتاء نمود و کارش را در نوامبر 1926 و در چهل سالگی رسماً آغاز نمود.در آوریل سال 1930 ایشان در دارالعوم سهارنپور در جلسه سالانه برای اولین بار کار دعوت و تبلیغ را به صورت علنی اعلام نمود. در سال 1932 بعد از گذشت شش سال که مولانا کار دعوت ودتبلیغ را شروع کرده بود برای اولین بار جماعت آماده شد.دو جماعت از این قرار بودند:1- جماعت مولانا حافظ مقبول که به کاندهله فرستاده شد.2- جماعت مولانا داوود میواتی که به سهارنپور فرستاده شد.شش صفات دعوت و تبلیغ در تاریخ 2 اوت سال 1934 درباره نحوه کار دعوت مشوره شد. مولانا الیاس و مولانا محمدزکریا کاندهلوی رحمهما الله بعد از مشوره شش صفات در دعوت و تبلیغ را انتخاب نمودند که به شرح ذیل میباشند:کلمه نمازعلم و ذکراکرام مسلم تصحیح یا اخلاص نیت دعوت و تبلیغ در 8 نوامبر سال 1939 مولانا هارون کاندهلوی فرزند مولانا یوسف فرزند مولانا الیاس (والد محترم مولانا سعد صاحب ) متولد شدند.و در تاریخ 28 مه سال 1941 نیز مولانا طلحه فرزند مولانا محمد زکریا متولد شدند. در تاریخ 30 نوامبر سال 1941 اولین اجتماع در میوات برگزار شد که تعداد شرکت کنندگان آن به 25000 نفر رسید علمای بزرگ آن زمان از جمله مولانا حسیناحمد مدنی و مفتی کفایتالله دهلوی نیز در این اجتماع شرکت کردند.جماعت مستورات درسال 1942 نخستین جماعت مستورات (بانوان) آماده شد که مولانا داوود میواتی امیر این جماعت مقرر گردید.در اوایل بسیاری از علما از جمله مولانا یوسف و مولانا انعام الحسن در مورد جماعت مستورات اتفاق نظر نداشتند ولی کم کم که طریقه و ترتیب کار را دیدند و درمورد آن توضیحات شافی داده شد پس از آن جماعت مستورات را هم کاملاً تأیید نمودند. تشریف آوری حاجی عبدالوهاب صاحب به شهر کوچک نظامالدین در ماه ژانویه سال 1944 که حاجی صاحب 22 سال سن داشت در مرکز نظامالدین تشریف برد و به کار دعوت و تبلیغ پیوست و ایشان شش ماه قبل از وفات مولانا الیاس در کنارش بودند.بیماری مولانا الیاس رحمهالله و همفکری در مورد جانشینی در ماه مه تا ماه ژوئیه سال 1944 با گذشت یک ماه کامل که هر روز به بیماری مولانا الیاس رحمهالله اضافه میشد همه علمای بزرگ بر این امر که بعد از وفات مولانا الیاس رحمهالله، باید شخصی را به عنوان امیر جماعت دعوت و تبلیغ انتخاب کرد متفق شدند. در این شبها اکثر علمای بزرگ و نامدار امثال حضرت شیخالحدیث مولانا محمدزکریا، مولانا ابوالحسن ندوی، مولانا شاه عبدالقادر رائیپوری، مولانا ظفراحمد تهانوی، حافظ فخرالدین، صوفی مقبول احمد گنگوهی و بقیه علمایی که با مولانا الیاس رحمهالله هرگونه تعلق ذاتی و یا تبلیغی داشتند در مسجد مرکز نظامالدین جمع شده بودند و شب را در آن جا گذراندند. نظر بیشتر علما بر این بود که شیخالحدیث محمدزکریا بهترین گزینه برای جانشینی مولانا الیاس هستند چون ایشان تنها فردی بود که هم در علم روحانیت و هم در عمل و حکمت در بزرگترین درجه قرار داشت.از این رو علمای معزز نزد مولانا محمدزکریا رفتند و درمورد جانشینی مولانا الیاس نظرات خود را پیش ایشان اظهار داشتند اما مولانا محمدزکریا با متانت و نرمی انکار نمودند و در جواب فرمودند هیچ نیازی نیست که شما در این مورد فکر کنید چون که خداوند متعال خودش انتظام و انتخاب میکند. انتخاب مولانا محمدیوسف به جانشینی مولانا الیاس رحمهالله در تاریخ 11 ژوئیه سال 1944 مولانا الیاس رحمهالله دو روز قبل از وفاتش مولانا محمدزکریا و مولانا عبدالقادر رائیپوری را نزد خود برای مشوره فرا خواندند و بعد از مشوره فرمودند هرچه سریعتر کسانی را که شایستگی داشته باشند برای جانشینی من انتخاب کنید من میخواهم همان شخص نزد من بیعت کند واز بین این شش نفر یک نفر را انتخاب کنید: مولانا حافظ مقبول مولانا داوود میواتی مولانا احتشامالحسن مولانا یوسف کاندهلویمولانا انعام الحسن مولانا سید ردو حسن بهوپالی مولانا الیاس گفتند نظر من مولانا حافظ مقبول صاحب هست و ایشان را برای این امر معرفی میکنم چرا که مدت زمان طولانی در کار دعوت و تبلیغ هستند و در ذکرواذکار نیز پایبند هستند. مولانا شاه عبدالقادر رائیپوری نیز برای جانشینی فرزندش مولانا محمدیوسف کاندهلوی را معرفی کردند. وقتی که این هر شخص مقابل هم قرار گرفتند مولانا الیاس فرمودند برای میواتیها چه کسی از یوسف بهتر رفتار میکند!بر همین اساس بعد از مشورت و تبادل نظر مولانا محمدیوسف کاندهلوی توسط مولانا عبدالقادر رائیپوری به عنوان امیر جماعت دعوت و تبلیغ و جانشین مولانا الیاس انتخاب شد و مولانا محمد یوسف کاندهلوی در آن زمان 27 سال سن داشت. مولانا الیاس رحمهالله فرمودند اگر این واقعا انتخاب شماست پس خداوند متعال خیر و برکت عطا کند قبلا دلم تسلی و سکون نداشت ولی اکنون قلبم مطمئن شد امیدوارم بعد از رفتن من کار دعوت و تبلیغ روز به روز ترقی و پیشرفت کند. پس از آن مولانا محمدزکریا و مولانا الیاس در نامهای به مولانا محمدیوسف نوشتند: «من به شما را اجازه میدهم که از مردم بیعت بگیرید».در تاریخ 13 ژوئیه سال 1944 مولانا الیاس در مسجد بنگلهوالا وفات نمودند و ایشان را در کنار مسجد بنگلهوالا و بیرون از صحن مرکز نظامالدین دفن نمودند. بعد از انجام تحلیف مولانا محمدزکریا بصورت رسمی عمامه مولانا الیاس رحمهالله را بر سر مبارک مولانا محمدیوسف گذاشتند و اولین سخنرانی مولانا محمدیوسف صاحب در صحن مرکز نظامالدین و در کنار مسجد بنگلهوالا در زیر یک درخت انجام شد. تاریخ نهضت جماعت تبلیغجماعت تبلیغ در دوران مولانا محمدیوسفدر سال 1946 میلادی مولانا محمدیوسف کاندهلوی نخستین جماعت را در موسم حج برای کار دعوت و تبلیغ بصورت خصوصی به عربستان سعودی فرستادند. در همین سال ایشان مولانا عبیدالله بلیاوی را برای سکونت در مدینه منوره و توضیح دادن روش فعالیت جماعت دعوت و تبلیغ در میان عربهای آن منطقه انتخاب کرد و بعدها مولانا سعیداحمد خان جانشین ایشان در مدینه منوره شدند.در سال 1947میلادی حاجی عبدالوهاب که 25 سال سن داشت در لاهور رایوند سکونت اختیار نمودند.مرکز رایوند در تاریخ 15 اوت سال 1974 میلادی در میان هندوستان و پاکستان اختلافات شروع شد و بخاطر ترس و رعب هزاران مسلمان، اسلام را رها کردند و بسیاری نیز کشته شدند.در چنین شرایطی تمام مشائخ دعا میکردند و جماعت بزرگی نیز از میوات آمده بود به مرکز نظام الدین پناه برد.مولانا محمدیوسف، مولانا منظور نعمانی، مولانا حبیبالرحمان لدهیانوی و مولانا محمدزکریا همه این بزرگان تصمیم گرفتند که مسلمانان نباید هندوستان را ترک کنند و در هر شرایطی چه زنده بمانند یا بمیرند باید در هندوستان بمانند. به همین منظور مولانا محمدزکریا هیئت فتوا را مجبور نمودند که فتوایی جاری کنند تا مسلمانان هندوستان را ترک نکنند اگر این فتوا صادر نمیشد شاید الان هیچ اثری از مسلمان در هندوستان نمیبود.مولانا محمد یوسف در ماه اوت سال 1947 جماعتی را برای دعوت دادن مسلمانانی که مرتد شده بودند فرستاد. این جماعت متحمل سختیهای زیادی شد و حتی که جانشان هم در خطر افتاد و برخی نیز در این راه شهید شدند.همسر محترمه مولانا محمدیوسف در تاریخ 15 سپتامبر درسال 1947 در نماز مغرب و در حالت سجده وفات نمودند.مولانا هارون در این وقت ۸ سال سن داشت و از سایه عطوفت مادری محروم گشت. بعد از استقلال پاکستان در تاریخ 26 دسامبر 1947 در شهر کراچی نخستین اجتماع برگزار شد.در تاریخ 13 مارس 1948 بعد از استقلال پاکستان یک اجتماع برگزار شد که مولانا محمدیوسف برای اولین بار در این اجتماع شرکت نمودند و در این اجتماع تصمیم گرفته شد که مرکزی در رایوند لاهور بنا شود. مولانا محمدزکریا در سال 1949 کتاب فضائل صدقات را تکمیل نمودند.در تاریخ 13 مارس 1950مولانا زبیرالحسن صاحب متولد شدند.در تاریخ 11 ژانویه 1954 نخستین اجتماع در شهر داکا (پاکستان شرقی) قبل از قیام بنگلادیش برگزار شد و مولانا محمد یوسف و مولانا انعامالحسن در این اجتماع شرکت نمودند در تاریخ 10 آوریل 1954 در مرکز رایوند نخستین اجتماع برگزار شد.مولانا محمدیوسف در سال 1960 اولین نسخه از کتاب حیات صحابه را تکمیل و به چاپ رساند.مولانا شاه عبدالقادر رائیپوری در تاریخ 16 اوت 1962 وفات نمودند. ایشان صوفی مشهور و پیر طریقت بودند همچنین ایشان امیر سومین جماعت پیاده که از دهلی به عربستان اعزام شد نیز بودند. در این جماعت مولانا سعید احمد خان که در آن زمان یک نوجوان بود نیز حضور داشت.مولانا محمدیوسف در سال 1965 در در 48 سالگی و روز جمعه در لاهور وفات نمودند. مولانا انعامالحسن در کنار مولانا محمدیوسف سوره یاسین را تلاوت میکرد و در آخرین لحظات مولانا محمدیوسف کلمه شهادت را ورد نمودند و ایشان در کنار مرقد پدر بزرگوارش به خاک سپرده شد. جماعت تبلیغ در دوران مولانا انعامالحسنمولانا محمدزکریا در 12 آوریل 1965 درخواست یک مشوره نمودند و در این مشوره مولانا انعامالحسن به عنوان سومین امیر جماعت تبلیغ انتخاب شد. مولانا مولانا فخر الدین دیوبندی بعد از سخنرانی مولانا محمدعمر پالنپوری نتایج مشوره را بیان کردند.مولانا هارون هم این فیصله را با خوشی قبول نمودند.فرزند برومند مولانا محمد یوسف مولانا هارون صاحب بر این فیصله خوش و راضی شدند و بر اصرار کسانی که گفته بودند باید امیر مولانا هارون شود تحت تاثیر قرار نگرفت تا جایی که برای همین فیصله سخنرانی هم کردند و گفتند که همین فیصله درست است.بیعت با مولانا انعامالحسن در تاریخ 3 آوریل 1965 شروع شد یکی از علتهای انتخاب مولانا انعام الحسن این بود که ایشان از زمان نوجوانی دوست صمیمی مولانا یوسف و همچنین دست راست مولانا الیاس نیز بودند. مولانا انعامالحسن بعد از گذارندن مراحل سلوک خلیفه مولانا الیاس قرار گرفته بودند و مولانا انعامالحسن در بیشتر سفرهای دعوت و تبلیغ با مولانا الیاس رحمهالله همراه بودند از این رو طبیعتاً بیشتر از دیگران کار دعوت و تبلیغ را درک نموده بودند.در تاریخ 10 مه 1965 مولانا محمدسعد کاندهلوی بن مولانا هارون متولد شدند.در تاریخ 21 اوت 1967 بعد از قرار گرفتن مولانا انعامالحسن نخستین سفر تبلیغی خود را به سریلانکا و شرکت در اجتماع سریلانکا که در تاریخ 26 تا 30 اوت در کولمبو برگزار شد انجام دادند.در نوامبر سال 1967 اولین اجتماع در تونگی در پاکستان شرقی قبل از استقلال بنگلادش برگزار شد.مولانا ابراهیم دیوله در سال 1969 در سن 36 سالگی برای تشکیل یک ساله به ترکیه، اردن و عراق سفر نمودند و مدت تشکیلی ایشان تا 19 ماه ادامه پیدا کرد. در تاریخ 23 آوریل 1973 مولانا محمدزکریا در 75 سالگی به مدینه منوره هجرت نمودند. در تاریخ 28 سپتامبر 1973 مولانا هارون کاندهلوی ابن مولانا یوسف کاندهلوی و والد گرامی مولانا محمد سعد بعد از 13 روز بستری شدن در بیمارستان و در 35 سالگی وفات نمودند. نماز جنازه ایشان توسط مولانا انعامالحسن اقامه شد. در این وقت سن فرزندش مولانا محمدسعد 8 سال بود.مولانا عبیدالله بلیاوی مولانا اظهارالحسن نانا جان و مولانا انعامالحسن کفالت و سرپرستی و تربیت مولانا محمدسعد را بر عهده گرفته و به بهترین نحو انجام دادند.در تاریخ 9 اوت 1974 مولانا زبیر در سن 25 سالگی یک سال در راه خدا تشکیلی را شروع نمودند.در تاریخ 10 فوریه 1978 مولانا محمدزکریا که مقیم مدینه منوره شده بودند به صورت رسمی به مولانا زبیر صاحب در طریقه چشتیه خلافت دادند این مراسم روبروی مسجد نبوی انجام شدمولانا زبیر صاحب از چهار مشایخ اجازه طریقت داشت:1. مولانا انعام الحسن 2. مولانا محمدزکریا 3. مولانا سید ابوالحسن علی ندوی 4. مولانا افتخار الحسن مولانا زبیر بخاطر پرهیزکاری و تقوایش مقبولیت خاصی در میان عام و خاص داشتنددر تاریخ 27 ژوئیه 1980 مولانا حافظ مقبول رحلت کردند. مولانا الیاس رحمهالله در اولین جماعتی که تشکیل کرده بودند ایشان را به عنوان امیر انتخاب نمودند و ایشان یکی از نزدیکان و خاصان مولانا الیاس بودند تا جایی که مولانا الیاس دوست داشتند بعد از خود جانشینش مولانا حافظ مقبول شوند اما مولانا شاه عبدالقادر رائیپوری، مولانا محمدیوسف را به عنوان جانشین ایشان انتخاب نمودند و فیصله هم بر همین قرار گرفت. در تاریخ 24 مه 1982 مولانا محمدزکریا کاندهلوی در سن 84 سالگی در مدینه منوره رحلت نمودند و در قبرستان جنتالبقیع به خاک سپرده شد.آخرین کلماتی که از زبان ایشان بیرون آمدند لفظ مبارک «الله الله» بود که بعد از نماز مغرب جان را به جان آفرین تسلیم نمودند و در همین روز بعد از نماز عشا تدفین شدند. تاریخ جماعت تبلیغ در تاریخ 4 نوامبر 1983 در پاکستان اجتماع منعقد شد که در این اجتماع همه اکابرین شرکت نمودند. مولانا انعامالحسن در همین اجتماع مسئله نظام شورایی جماعت تبلیغ را مطرح کردند و در این خصوص یک هفته بعد از اجتماع یعنی 12 نوامبر جلسهای تشکیل شد.بعد از این مولانا انعامالحسن در هندوستان و جاهای مختلف نظام شورا را قایم نمودند. در تاریخ 20 مه 1993 حالت مولانا انعامالحسن دگرگون شد و در مکه مکرمه وضعیت جسمانی ایشان وخیم شد. بین سالهای 1990 تا 1993 این هفتمین مرتبه بود که حالش خراب میشد. مولانا انعامالحسن در ماه مه سال 1993 در موسم حج در مکه مکرمه با مولانا مفتی زینالعابدین، مولانا سعید احمد خان، حاجی افضل، حاجی عبدالمقیت، حاجی عبدالوهاب و با بسیاری از بزرگان دیدار و گفتگو نمودند.در این دیدار گفتند: شما همه میدانید که وضعیت جسمانی من خوب نیست و بخاطر این بیماری هر روز بدتر هم میشود. کار دعوت و تبلیغ در تمام دنیا منتشر شده است و اکنون انجام این مسئولیت برای من مشکل است برای همین میخواهم یک شورا ترتیب بدهم تا فعالیتهای دعوت و تبلیغ بهتر انجام گیرند. در تاریخ 14 ژوئن 1993 به همین منظور تمام بزرگان در مرکز نظامالدین در اتاق مولانا انعامالحسن جمع شدند. در این جلسه مولانا سعید احمدخان، مفتی زینالعابدین، حاجی افضل، حاجی عبدالمقیت، حاجی عبدالوهاب، مولانا اظهارالحسن، مولانا عمر پالنپوری، مولانا زبیر و مولانا محمد سعد کاندهلوی حضور داشتند. مولانا انعام الحسن در این جلسه گفتند: اکنون شما وضعیت صحت من را میدانید که روز به روز بدتر میشود و کار دعوت و تبلیغ در حال پیشرفت و ترقی است. اکنون نمیتوانم به تنهایی این مسئولیت سنگین را به دوش بگیرم لذا میخواهم برای انجام بهتر امور شورایی تشکیل دهم تا همه شریک باشیم پس همه شما از الان عضو این شورا هستید. بعد از این مولانا انعامالحسن نظام شورایی اجرا و انتخاب امیر به شورا محول شد. بعد از قرار گرفتن نظام شورایی مولانا سعید احمد خان در جلوی همه اعضای شورا خطاب به مولانا انعامالحسن گفتند وقتی که شما حاضر و موجود هستید امیر شما هستید ولی وقتی که شما نباشید چه کسی را امیر قرار دهیم؟ایشان در جواب فرمودند در میان خودتان به نوبت یکی را انتخاب کنید و امیر قرار دهید. مولانا زبیرالحسن و مولانا سعد در تمام زندگی همراه و همسفر مولانا انعامالحسن بودند.انتخاب نمودن امیران دعوت و تبلیغ در پاکستان بعد از استقلال پاکستان حاجی عبدالوهاب به دستور حضرت مولانا محمد یوسف کاندهلوی در پاکستان تشکیل شدند و ایشان دو الی سه سال بعد وقتی که در پاکستان کار دعوت و تبلیغ استحکام پیدا کرد بعد از مشوره در تاریخ ۴دسامبر ۱۹۵۰ رایوندِ لاهور به عنوان مرکز دعوت و تبلیغ تعیین و حاجی محمدشفیع قریشی به عنوان امیر دعوت و تبلیغ پاکستان انتخاب شد. حاجی محمدشفیع قریشی در سال 1904 در هندوستان چشم به جهان گشودند و بعد از استقلال پاکستان به این کشور هجرت نمودند و در مدرسه عربیه مرکز تبلیغ کنار مسجد در راولپندی سکونت اختیار نمودند. ایشان 21 سال بعد از امیر شدن در تاریخ 19 دسامبر 1971 که برای اجتماع سه روزه پشاور رفته بودند در مسیر و در سن 67 سالگی وفات نمودندحاجی محمدبشیر امیر دوم دعوت و تبلیغ در پاکستانحاجی محمدبشیر از دوستان نزدیک پدر گرامی مولانا محمد احسانالحق و همچنین از دوستان نزدیک حضرت مولانا محمد یوسف بودند. بعد از وفات حاجی محمد شفیع ایشان به عنوان امیر دوم دعوت و تبلیغ پاکستان انتخاب شدند و تا تاریخ 9 ژوئن 1992 تا وقت رحلت امیر دعوت و تبلیغ بودند.حاجی عبدالوهاب امیر سوم دعوت و تبلیغ پاکستان بعد از وفات حاجی محمدبشیر حاجی عبدالوهاب به عنوان سومین امیر دعوت و تبلیغ پاکستان انتخاب شدند. ایشان اصالتا از شهر کرنال و روستای راو گمتهله بودند و در انباله بعد از دریافت مدرک سیکل به دانشگاه اسلامیه لاهور ثبت نام نمودند که در این کالج نخست علوم تجربی و بعد از آن لیسانس انسانی را دریافت نمودند ایشان در تاریخ 1 ژانویه 1944 در مرکز نظام الدین تشریف بردند و شش ماه محضر مولانا الیاس خدمت نمودند و بعد از آن تمام زندگی خود را برای دعوتوتبلیغ وقف نمودند.سال 1954 در اجتماع سالانه رایوند وقتی که مولانا یوسف تشریف آوردند و برای کار دعوت و تبلیغ در پاکستان بیعت علیالموت گرفتند قبل از همه حاجی عبدالوهاب بلند شدند و عهد نمودند که بغیر کار دعوتوتبلیغ هیچ کار دیگری انجام نمیدهد.در تاریخ 18 نوامبر 2018 حاجی عبدالوهاب صاحب رحلت نمودند. نماز جنازه ایشان یکی از با شکوهترین تشییع جنازههای تاریخ پاکستان بود. در چهار طرف رایوند تا سی چهل کیلومتر ماشینها در صف بودند و هر یکی خواهان شرکت در این تشییع جنازه بود تا که این سعادت نصیبش شود.طبق گفتهها یک و نیم میلیون تا دو میلیون نفر در نماز جنازه ایشان شرکت نمودند و پانصد الی ششصد هزار نفر در ترافیک ماندند و نتوانستند به نماز جنازه برسند.یک مرتبه مولانا ضیاءالحق به حاجی صاحب عرض نمودند که هندوستانیها از ما میپرسند اگر برای حاجی صاحب مشکلی پیش آمد چه میشود؟ ما در جواب عرض کردیم که ترتیب ما اینطور هست اگر حاجی صاحب نباشد مولانا نذرالرحمان صاحب فیصله میکند ایشان هم موجود نباشد پس مولانا احمد بتله صاحب مشوره را به عهده میگیرد و ادامه میدهد و اگر ایشان هم نباشد پس مولانا خورشید صاحب امور مشوره را به عهده میگیرند و ادامه میدهند در این مورد حاجی صاحب فرمودند همینطور ادامه بدهید این فیصله حاجی صاحب به ارکان شورا رسانده شده و همگی متفق هستند.
نویسنده: مولانا حافظ مومن خان عثمانی راهنمای جمعیت علما اسلام پاکستان
مترجم: عبدالله بلوچ فاضل جامعةالحرمینالشریفین چابهار